هتاکی مکرون و ظهور فاشیسم جدید با محوریت فرانسه، آمریکا و انگلیس
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۷۶۷۵۶۲
اسلام هراسی سیستماتیک و هدفمند غرب این روزها حکایت از واقعیتی دارد که شکست لیبرالیسم را بیش از گذشته و این بار در حوزه فرهنگی عیان ساخته است؛ این آشفتگی باعث شده با وجود ادعای مقابله با فاشسیم، لیبرالیسم خود به رویکرد و رویه فاشیستی روی آورده است. - اخبار بین الملل -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، «امانوئل ماکرون»، رئیس جمهور فرانسه اخیرا بار دیگر بر موضع اسلام ستیزانه خود تاکید کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماکرون در اوایل ماه اکتبر سال جاری نیز اسلام را دین «بحران زده» در سراسر جهان معرفی کرده بود. او گفته بود که «جدایی طلبی اسلامگرا» خطری برای فرانسه است.
بر اساس برآوردها فرانسه با داشتن حدود 6 میلیون بیشترین جمعیت مسلمان را در غرب اروپا دارد. فرانسه خود را کشوری سکولار یا لائیک می داند که در آن حکومت و دولت از دین و نهادهای دینی منفک شده اند. اساس و هدف این اصل این است که پیروان ادیان و عقاید مختلف در برابر قانون برابر باشند. اما بسیاری از مسلمانان فرانسه معتقدند که سیستم سیاسی در این کشور با استفاده از سکولاریسم به دنبال محدود کردن و هدف قرار دادن آنها هستند؛ به عنوان مثال حجاب را ممنوع اعلام کنند.
رویه مقامات ارشد سیاسی از جمله رئیس جمهور در فرانسه در عمل این را نشان داده است که آنها دین اسلام را از سایر ادیان جدا کرده و دفعات متعدی علیه آن جبههگیری کرده اند.
دولت فرانسه درصدد است که محدودیت های مضاعفی را علیه مسلمانان در این کشور اعمال کند که از جمله آنها تعطیلی برخی از مراکز اسلامی، محدودیت آموزش های خانگی، رصد سختگیرانه سازمان های ورزشی و انجمن ها، ممنوعیت اعزام مبلغان دینی از سایر کشورها به فرانسه، و کنترل تامین مالی مساجد در این کشور است.
دولت فرانسه از ماه ژانویه 74 مسجد و مرکز اسلامی را تعطیل کرده است. نمونه اخیر آن مسجد اعظم پانتن در حومه کم برخوردار پاریس بود که بخاطر انتقاد از معلمی که کاریکاتورهای موهن به نمایش گذاشته بود، بسته شد. مقامات فرانسوی پیشتر گفته بودند که در نظر دارند 231 نفر از اتباع کشورهای دیگر را اخراج کنند.
«عمران خان»، نخست وزیر پاکستان در واکنش به مواضع ماکرون در توییتی نوشت که «مشخصه یک رهبر این است که او به جای تفرقه انداختن بین مردم، مانند ماندلا، آنها را متحد می کند. اکنون زمانی است که رئیس جمهور ماکرون می توانست نوازش التیام بخش داشته و فضا را بر افراطی ها ببندد، نه اینکه قطب بندی بیشتری را ان جام دهد، و به حاشیه راندن به طور حتم منجر به افراط گرایی خواهد شد.»
توییت عمران خان در انتقاد از مواضع ماکرون، تلویحا این گزاره را بیان می کند که رئیس جمهور فرانسه، به جای متحد کردن مردم ادیان مختلف از جمله مسلمانان، به دنبال تفرقه افکنی و قطب بندی مسلمان و غیرمسلمان است. او در پایان گفته است که چنین روندی و به حاشیه راندن مسلمانان باعث تقویت افراطی گری شود؛ شاید نکته آخر و هشدار نخست وزیر پاکستان، در اصل خواسته اصلی رئیس جمهور فرانسه باشد، تا این بتواند راحت تر و بیشتر علیه مسلمانان سختگیری کرده و راحت تر بتواند پروژه «دیگرسازی» را در قبال آنها اجرا کند.
اقدامات و سیاست های اسلام هراسانه و اسلام ستیزانه غرب تازگی ندارد و از اوایل قرن بیست و یکم میلادی بار دیگر شدت گرفته است. به همین دلیل به نظر می رسد، این روند بخشی از یک فرآیند هدفمند و برنامه ریزی شده باشد.
آمریکا از جمله کشورهایی بود که در اوایل قرن بیست و یکم میلادی و در پی حادثه مشکوک 11 سپتامبر، موج جدید اسلام ستیزی را در دنیا کلید زد و نام آن را «جنگ با تروریسم» نامید. یعنی از همان ابتدا و با صراحت، جورج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا مسلمانان را معادل تروریست به تصویر کشید. او پشت این نقاب به افغانستان و عراق حمله کرد. سلف او هم مسیر او را ادامه داد، تا اینکه در دوران ریاست جمهوری ترامپ دشمنی سیستم سیاسی این کشور با مسلمانان عیان تر شد. ترامپ پس از رسیدن به ریاست جمهوری یکی از اقداماتی که انجام داد تحت عنوان ممنوعیت ورود اتباع تعدادی از کشورهای مسلمان به آمریکا بود که Muslim Ban نام گرفت. آش به قدری شور شد که حتی صدای برخی نخبگان هم در آمریکا در آمد. دلیل آنها هم مخالفت با سیاست نبود، بلکه عیان و بدون پوشش مدنی دست زدن به انجام چنین کاری بود.
تبعیض و هجمه علیه مسلمانان در آمریکا ابعاد مختلفی دارد که در این کشور نهادینه شده است؛ از آتش زدن قرآن گرفته تا اجازه ندادن به مسلمانان برای حضور بیشتر در عرصه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی.
«بوریس جانسون»، نخست وزیر انگلیس نیز ید طولایی در مواضع ضد اسلامی دارد. او در سال 2005 در مقالهای که در مجله «اسپکتاتور» چاپ شد نوشت که اسلام هراسی «واکنش طبیعی» غیرمسلمانان به اسلام و قرآن است. او گفت که مسلمانان باید بپذیرند که «مشکل، اسلام است.»
«گاردین» حدود 9 ماه پیش در یادداشتی نوشت که «در دوران جانسون اسلام هراسی به سطح شیطانی جدیدی خواهد رسید».
این روزنامه در یادداشت فوق نوشت که بر اثر طرح های دولت فعلی انگلیس، مسلمانان «ناامن» خواهند بود.
یادداشت مزبور به طرح های دولت در حوزه مهاجرت، مبارزه با افراطی گری و ... می شود.
فاشیسم لیبرالیسم
جالب است کشورهای غربی از جمله فرانسه که خود را مهد دموکراسی می دانند، در پوشش مبارزه با افراط و تندروی، به سیاست های افراطی و تند علیه مسلمانان روی آورده اند. چنین روندی با شعار آنها در زمینه آزادی بیان، مبارزه با تبعیض و نژادپرستی منطبق نیست. در اصل لیبرالیسم دنیای غرب تناقض فاحشی را بین سیاست اعلامی و اعمالی خود ایجاد کرده است. آنها در کلام از فرهنگ، دموکراسی و جامعه مدنی سخن میگوید و نهادهای متعددی را برای توسعه آنها ایجاد کردهاند، اما در عمل تمام تلاش خود را بسیج کردهاند تا از مدنیت، دموکراسی و فرهنگ بکاهند یا آن را منحرف کنند.
گسترش اسلام و ریشههای خصومت لیبرالیسم با اسلام
خصومت لیبرالیسم غرب با اسلام ریشه تاریخی دارد؛ چرا که سعی می کند خود را مدل موفق و بدل تمدن اسلامی جا بزند. اما این مدل در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به در بسته خورده است. به عبارتی، دستپاچگی امروز غرب محصول نگرانی آنها از افول رو به تعمیق لیبرالیسم دارد که بحث آن، این روزها در محافل فکری آنها به گوش می رسد.
آشفتگی غرب دلیل دیگری نیز دارد و آن پیشی گرفتن دین اسلام از ادیان دیگر در سطح جهانی در آینده نزدیک دارد.
یک برآورد غربی درباره میزان تغییر جمعیت ادیان نشان میدهد که در فاصله سالهای 2010 تا 2050 مسلمانان با 73 درصد سریعترین رشد جمعیت را خواهند داشت. رتبه دوم متعلق به مسیحیان است که میزان رشد جمعیت آنها حدود 35 درصد و حتی کمتر از نصف رشد جمعیت مسلمانان است، به تصویر زیر دقت کنید.
بررسی روندهای جهانی نشان میدهد که جمعیت مسلمانان در سطح دنیا پس از سال 2070 بیشتر از جمعیت مسیحیان خواهد شد. نمودار زیر که بر اساس ارزیابیهای غربی است، حکایت از این موضوع دارد.
گسترش و رشد روزافزون اسلام و مسلمانان باعث شده است که تناقض در کلام و عمل لیبرالیسم نمایانتر شود. پدیدهای که شکست لیبرالیسم را رقم زده و چهره فاشیستی آن را به تصویر می کشد.
ترس بزدل و واکنش جهان اسلام
اهانت به مقدسات اسلامی معمولا با واکنش مردم یا برخی مسئولان کشورهای اسلامی مواجه شده است. در مورد اخیر و در واکنش به هتاکی رئیس جمهور فرانسه، جنبش ها و هشتگ هایی برای تحریم کالاهای فرانسوی شکل گرفته است؛ از کویت، اردن و عربستان گرفته تا کشورهای دیگر. فروشگاههای زنجیرهای و شرکتهای توزیع کالا در قطر نیز با اعلام اسامی تولیدات فرانسه با صدور بیانیهایی از جمع آوری این محصولات از فروشگاهها و عدم توزیع آن از این پس خبر دادند.
دامنه واکنشها از حوزه اقتصادی ودامنه جغرافیایی کشورهای مسلمان فراتر رفته و کم کم در حال گسترش است.
در همین حال، وزارت خارجه فرانسه از کشورهای اسلامی خواست ممنوعیت فروش کالاهای فرانسوی را لغو کنند. ماکرون هم پس از آن مجبور شد توئیتی را به زبان عربی منتشر کند و بنویسد: «هیچ چیزی هرگز باعث نمیشود که عقب بنشینیم. ما به تمامی اختلافات با روحیه صلح احترام میگذاریم. هرگز سخنان تنفرآمیز را قبول نکرده و از بحث منطقی دفاع میکنیم. همواره در کنار کرامت انسانی و ارزشهای جهانی خواهیم ایستاد».
آنچه از این اتفاق می توان برداشت کرد، این است که اتحاد و انسجام مسلمانان در مقابله با اسلام هراسی می تواند هزینه سنگینی را به اسلام ستیزان تحمیل کند. شاید زمان آن رسیده است که جهان غرب و لیبرالیسم رو به افول متوجه شود که توهین و هتاکی علیه مقدسات اسلامی و زورگویی آنها علیه مسلمانان، دیگر بدون هزینه نخواهد بود. چنین اتفاقی در صورت ادامه و یافتن انسجام بیشتر می تواند نقطه عطفی در جهان اسلام باشد و از مزیت گسترش خود برای احقاق حق مسلمانان و مظلومان استفاده کند.
انتهای پیام/.
منبع: تسنیم
کلیدواژه: رئیس جمهور فرانسه علیه مسلمانان اسلام هراسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۶۷۵۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاشیسم با یک سلاح جدید بازگشته است: نظریه توطئه!
فرارو- جهان در حال آغاز یک تغییر است. سیاستها و ایدئولوژیهای راست افراطی از حاشیه طیفهای سیاسی بیرون میآیند و در حال قرار گرفتن در متن و جریان اصلی سیاست هستند. این یک تغییر خطرناک است به ویژه با دانستن مسیری که به فاشیسم در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی منتهی شد. فاشیسم مدرن که اغلب از آن تحت عنوان نئوفاشیسم یاد میشود علیرغم ارتباط با میلیتاریزاسیون (نظامی سازی) و فتوحات سرزمینی، ایدئولوژیهای امپریالیستی را کنار گذاشته است. در عین حال، به نظر میرسد که نئوفاشیسم سلاح کاملا جالبی را در دست گرفته است: نظریههای توطئه.
به گزارش فرارو به نقل از فِرآبزرور، رهبرانی مانند "ویکتور اوربان" نخست وزیر مجارستان و "دونالد ترامپ" رئیس جمهور پیشین ایالات متحده نظریههای توطئهای را تداوم میبخشند که باعث قطبی شدن پایگاه رای دهندگان میشود و بر شدت دفاع از ایدئولوژیهای ملی گرایانه افراطی میافزاید. به نظر میرسد که فاشیسم چهره جدیدی به خود گرفته است. دیگر نظریه پردازان توطئه و نئوفاشیستها محصور در گوشههایی از فضای مجازی نیستند. مقامهای منتخب اکنون به طور فزایندهای ایدههای راست افراطی را عادی سازی کرده و آن را تبدیل به جریان میسازند. در سرتاسر عرصه بین المللی گروههای راست افراطی بی سر و صدا به جریان اصلی نفوذ کرده اند بدون آن که باعث ایجاد خشم ناگوار ناشی از یک کودتا شوند.
نقطه اتصال بین نئوفاشیسم و نظریه توطئه"بنیتو موسولینی" ایدئولوژی فاشیسم را در دهه ۱۹۲۰ معرفی کرد. فاشیسم پاسخی ارتجاعی به کمونیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم بود. نئوفاشیسم تکرار مدرن آن است. نئوفاشیسم طیفی از باورها و عملکردهای ملی گرایانه افراطی را در بر میگیرد و مواضع چپ، چپ میانه و راست میانه را رد میکند. این شکل مدرن فاشیسم با برتری نژادی، پوپولیسم، اقتدارگرایی و بومی گرایی مشخص میشود. نئوفاشیسم به شدت با لیبرال دموکراسی، مارکسیسم، کمونیسم و سوسیالیسم مخالف است و اغلب ایدههای بیگانه هراسانه و دیدگاههای مهاجرستیزانه را ترویج میکند. نئوفاشیستها تمرکز متعصبانهای بر کشور خود و مسائل آن دارند و مهاجران، لیبرالها و افراد دارای هویتهای نژادی مختلف را مقصر معضلات کشورشان قلمداد میکنند.
ابزار رایج نئوفاشیسم نظریه توطئه است. نظریه پردازان توطئه معتقدند که یک موقعیت یا رویداد نتیجه یک نقشه مخفیانه توسط بازیگران تاثیرگذار است که اغلب با انگیزههای سیاسی انجام میشود. هر نظریه در مورد توطئه یک نظریه توطئه نیست. بلکه این اصطلاح حاکی از تکیه بر تعصب یا شواهد ناکافی است. اغلب نظریههای توطئه با استدلالهایی تقویت میشوند و جایی که شواهدی با نظریه توطئه مغایرت دارند از ان استدلالها به عنوان پشتیبان تفسیر نظریه توطئه استفاده میشود.
بسیاری از جناحهای نئوفاشیست از نظریههای توطئه برای افراطی کردن افراد و تقویت دستورکار و برنامههای شان استفاده میکنند. سپس در فرایند رادیکالیزه یا افراطی کردن فرد ایدههای مرتبط با وجود خطر و ضرر به فرد القا میشود. نئوفاشیستها به دنبال متقاعد کردن افراد به پذیرش این باور هستند که شیوه زندگی انان در معرض خطری فوری قرار دارد.
نظریه "جایگزینی بزرگ" "رنو کامو" نویسنده فرانسوی مبتنی بر این فرض است که "نخبگان" در حال تنظیم جایگزینی اروپاییهای سفیدپوست با غیراروپاییها هستند.
"برنتون تارانت" ۲۹ ساله پیش از تیراندازی در تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۱۹ به سوی مسجد النور و مرکز اسلامی لینوود واقع در کرایست چرچ در نیوزیلند نظریه "جایگزینی بزرگ" را در قالب یک مانیفست مورد تاید قرار داده بود. "جایگزینی بزرگ" با روایت "نسل زدایی سفیدپوستان" پیوند پیچیدهای دارد که بر برتری نژاد سفیدپوست تاکید میکند و ترس از جابجایی جمعیتی را ترویج مینماید.
گروههای نئوفاشیست از این نظریه استفاده میکنند تا با تداوم ایجاد ترس افراد را به طور مستقیم رادیکالیزه کنند. احزاب جناح راست اغلب این ایدهها را پرورش میدهند و تبلیغ میکنند تا حمایت رای دهندگان را از یک دولت قدرتمند برای ایفای نقش ناجی تضمین نمایند.
بنابراین، نئوفاشیسم و ترویج نظریههای توطئه دست به دست یکدیگر میدهند. آنها یکدیگر را برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید بین دو گروه تقویت میکنند: بخشی از جامعه که با ترس به جهان لیبرال دموکراتیک مینگرد و احزاب سیاسی که بازگشت نئوفاشیسم را تنها راه توقف انحطاط و هرج و مرج جهان میدانند.
بازگشت فاشیسم در اروپاحزب فیدز تحت رهبری اوربان از سال ۲۰۱۰ میلادی در قدرت بوده است. تحت رهبری او مجارستان نه تنها به یکی از ضد اروپایی ترین، طرفدار روسیهترین و طرفدار چینترین کشورهای اتحادیه اروپا تبدیل شده بلکه به یکی از محافظه کارترین و ضد مهاجرتترین کشورها نیز تحت دفاع فرضی از ارزشهای سنتی و کاتولیک تبدیل شده است.
مجارستان علیرغم عضویت در اتحادیه اروپا آن اتحادیه را تهدیدی برای چشم انداز ترسیمی اوربان به منظور داشتن یک جامعه و اقتصاد ملی گرا قلمداد میکند. اوربان در طول کارزار انتخاباتی اروپا در سال ۲۰۱۹ میلادی پوستری با چهره "جورج سوروس" سرمایه گذار و کنشگر سیاسی مجارستانی "ژان کلود یونکر" رئیس وقت کمیسیون اروپا راه اندازی کرد. روی پوستر نوشته شده بود:"شما این حق را دارید که بدانید بروکسل در حال برنامه ریزی برای انجام چه کاری است". در آن زمان "مارگاریتیس شیناس" سخنگوی ارشد یونکر دولت مجارستان را به طرح نظریههای توطئه علیه اتحادیه اروپا متهم کرد.
آن پوستر به سهمیههای اجباری جابجایی مهاجران اشاره داشت که توسط اتحادیه اروپا تعیین شده بود. از دید حزب فیدز تحت رهبری اوربان یونکر از نفوذ و سرمایه خود برای نابودی فرهنگ اروپایی از طریق طرحهایی برای پذیرش دسته جمعی پناهجویان استفاده میکرد. اتحادیه اروپا اخراج مهاجران مجارستان را غیرقانونی اعلام کرد، اما مجارستان اتحادیه اروپا را به حمله علیه ارزشهای آن کشور متهم کرده بود.
شهروندان مجارستان این نگرانی را دارند که ارزش ها، فرهنگ و هویت شان به مثابه یک ملت از سوی اتحادیه اروپا مورد هجمه قرار گیرد. رهبران بروکسل در عمل مجارها را منزوی کرده و آنان را از رهبری اتحادیه اروپا ناامید ساخته اند. آنان از خود میپرسند چگونه میتوانند از رهبری اتحادیه اروپا پیروی کنند در حالی که به نظر میرسد آن اتحادیه از هویت ملی آنان محافظت نمیکند؟ اینجاست که فریبنده بودن رهبری فردی مانند ویکتور اوربان نمایان میشود.
سادگی روایات اخلاقی اوربان جذابیت او را بیش از پیش تقویت میکند و جهت روشنی را ارائه میدهد و اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی که هدف پاکسازی هویت قومیتی مجاری را در سر دارد به مردم مجارستان معرفی میکند. این موضوع باعث ایجاد کیش شخصیتی شده که در آن اوربان نماینده کامل هویت مجارستانی است. این امر همراه با شخصیت رهبری قوی اوربان، مجارهای میانه رو را جذب میکند و آنان را به این نتیجه میرساند که او مصمم به حفظ هویت و ارزشهای مجارستان است. از این رو حتی مجارهای میانه رو نیز به سمت جناح راست سوق پیدا میکنند موضوعی که اصول دموکراتیک مجارستان را تهدید خواهد کرد. جذابیت اوربان ناشی از نظریههای توطئه به افراد سرخورده و افراطی اجازه میدهد تا تقصیر را به گردن اتحادیه اروپا انداخته و ان نهاد را برای پاک کردن هویت قومی مجاری مصمم بدانند. اوربان یک بدیل را ارائه میدهد.
او در کنفرانسی با حضور نمایندگان جریانهای راستگرای اروپایی گفته بود: "اگر اثبات شود رهبری بد است باید جایگزین شود". برای یک مجار سرخورده که احساس میکند هویت اش در معرض خطر قرار دارد اوربان راستگرا و نئوفاشیست به مثابه یک پناه قلمداد میشود. فقدان رهبران جذاب شهروندان میانه رو را به سمت رهبران سیاسی شجاع و ضد سیستمی سوق میدهد که راه حلهای تند و تیز و انقلابی برای مشکلات سیستمی ارائه میدهند از آنجایی که تودههای میانه رو بیش تری به سمت رهبران رادیکال و نئوفاشیست روی میآورند دموکراسی در پرتگاهی خطرناک قرار گرفته است.
دموکراسی در ایالات متحده مورد حمله قرار گرفته استپدیده نئوفاشیسم محدود به مرزهای اروپا نیست. علیرغم مشکلات حقوقی بی شمار دونالد ترامپ پیشتاز جمهوری خواهان برای راهیابی دوباره به کاخ سفید است تا تبدیل به چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده شود. البته ممکن است تا زمان برگزاری انتخابات اتفاقات زیادی رخ دهند با این وجود، نتایج تمام نظرسنجیها نشان میدهند که ترامپ از بایدن جلوتر است. او در اکثر ایالتهای نوسانی نامزد پیشتاز است. شرکت کنندگان در نظرسنجی ترامپ را بیش از بایدن در زمینه اقتصاد قابل اعتماد میدانند.
هم چنین، واضح است که ترامپ از زمانی که کاخ سفید را ترک کرد نظرش را به خصوص درباره ادعای تقلب انتخاباتی تغییر نداده است. او کماکان از این نظریه دفاع میکند که نتایج انتخابات ۲۰۲۰ میلادی به سرقت رفته است. ترامپ علیرغم مواجهه با ۹۱ فقره اتهام کیفری از جمله یک پرونده فدرال در مورد سازماندهی توطئه برای کلاهبرداری و فریب درون سیستم انتخاباتی امریکا معتقد است که "قربانی یکی از بزرگترین کارزارهای بدنام کننده افراد در طول تاریخ ایالات متحده" قرار گرفته است.
این در حالیست که هیچ گونه شواهد و مستنداتی وجود ندارند که نشان دهند ادعای او درباره تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ صحت دارد. با این وجود، بسیاری از گروه ها، سازمان ها، پلتفرمهای رسانهای و گروههای شبه نظامی در جناح راست هنوز از این ادعای ترامپ و از شخص او حمایت میکنند. نامزدی ترامپ ریشه محکمی در آرمانها و ایدههای جنبش موسوم به MAGA (امریکا را دوباره عظمت ببخش) دارد. در میان اعضای آن جنبش میتوان طرفداران نظریه جایگزینی بزرگ را یافت که معتقدند یک توطئه بین المللی وجود دارد که هدف آن "مهندسی مهاجرت افراد غیر سفیدپوست به کشورهای از نظر تاریخی با جمعیت سفیدپوست" است. آنان این به زعم خود توطئه را تلاشی برای "جایگزینی" سفیدپوستان با نژادهای دیگر میدانند. ایده آنان این است که در این باره باید بر سوء ظن ناشی از ترس از "دیگران" که متفاوت از "ما" هستند تاکید نمایند.
برای جمعیتی که از قبل عمیقا نگران ریشه کن شدن ازادیهای فردی شان از سوی دولت فدرال امریکا هستند نظریههای توطئه راهی برای فرو نشاندن سرخوردگی راست میانه ارائه میدهد. در این میان بخش عمده خشم اجتماعی مردان سفید پوست محافظه کار به سوی طرفداری از این جریان سوق پیدا کرده است. محافظه کاران از ترس از دست دادن ازادی شان خشم خود علیه دولتهایی که به زعم شان اجاره ورود مهاجران از نژادهای دیگر را به کشور میدهند هدایت میکنند؛ بنابراین برای چنین پایگاه رای دهنده راستگرای آشفتهای دیگر رهبران سیاسی میانه رو مورد علاقه نیستند. ترامپ نامزد مناسبی برای پر کردن این خلاء است.
کاریزمای رهبری مانند ترامپ از ایده اغوا کننده محافظت از پاکی ملت "واقعی" در برابر "انحطاط خارجی" ناشی میشود. رای دهندگان جناح راست در ایالات متحده به طور فزایندهای رهبران سیاسی میانه رو جریان خود را ناتوان از ارائه راه حلهای عملی برای مشکلاتی که در جامعه میبینند تصور میکنند. این وضعیت مسیری عالی را برای رهبران پوپولیست و افراطی مانند ترامپ هموار میکند. برای جناح راست افراطی هیچ گزینه دیگری قابل اجرا نیست.
یک راه رو به جلورهبران افراطی و نئوفاشیست به درگیریهای خشونت آمیز در جوامع از پیش قطبی شده دامن میزنند. بنابراین، چالش اصلی تلاش برای بازگرداندن اعتدال است. محافظه کاری انتقادی، منطقی و بالغ سالم باید از بیعقلی نئوفاشیسم و مردم سرخورده نجات یابد.
دولتها باید نارضایتیهای اجتماعی را جدی بگیرند. ما باید همه چیز را از شرایط ملموس مانند هزینههای دلهره آور زندگی گرفته تا مسائل عمیقی مانند اولویت دادن به سیستمها بر فرد مورد بررسی قرار دهیم. تنها هوشیاری و مشارکت فعال در فرهنگ مدنی و زندگی عمومی میتواند بلایی، چون نئوفاشیسم را سرکوب کند. ما باید از ظهور خطرناک نئوفاشیسم درس بگیریم.